جز نام آشناي کربلا اين سرزمين نام‌هاي ديگر نيز دارد؛ واژه‌اي غيرعربي و مفرد آن ناووس به معني قبر مسيحي است، عَقر، به معني سر بريدن و سربريده شدن يا گودي و نشيب و فراز زمين است...

گروه فرهنگي مشرق- کربلا حرم عشق است و آخرين منزل کاروان سرخ حسين(ع).زميني است که خاکش بر هر خاکي شرف پيدا کرده است و آخرين منزل امام عشق عليه السلام.روايت اين منزل  و وجه تسميه و ويژگي هاي تاريخي و جغرافيايي اين خاک پاک همگي از کتاب گران سنگ استاد "محمد رضا سنگري"، "آئينه داران آفتاب" آمده است که در ادامه تقديم مي شود. براي اين بزرگوار نيز اجري جزيل و توفيقي مضاعف آرزومنديم.
****

پژوهشگران و تبارشناسان زبان در اين که کربلا واژه‌اي عربي، عبري يا آرامي است، اختلاف‌نظر دارند. وجوه مشهور معناي اين واژه را صاحب‌نظران اين‌گونه برشمرده‌اند:
1- بعضي اين واژه را آرامي و معادل کربلاتو (karbalatu) به معني وسيله‌اي که با آن سر را مي‌پوشانند، دانسته‌اند؛ پوششي که انسان را از آفت‌ها نگاه دارد. ياقوت حموي مي‌گويد: خالد بن وليد به هنگام فتح حيره در کربلا فرود آمد. عبدالله بن وشيمه بصري از مگس‌هاي مزاحم به وي شکايت برد. (معجم البلدان، ج 4، ص 250)
2- کربلا به معناي نرمي و سستي است. وجود چشمه‌ها و نهرها و آبگيرها در اين ناحيه باعث شده بود که خاک، نرم و هنگام راه رفتن، پا در آن فرو رود؛ به همين دليل به آن کُربله مي‌گفتند. (همان، ج 4، ص 249)
3- کربلا از واژه کوربابل که مرکّب از دو جزء «کور» و «بابل» است، گرفته شده. کور ابزاري است که آهنگران براي دميدن در آهن از آن استفاده مي‌کنند و بابل به معناي صحراي گرم است. پس کوربابل يعني شعله‌هاي داغ و گدازان صحراست؛ شعله‌هايي که از دميدن دمه آهنگر برخيزد. (الحسين في الفکر المسيحي، آنتوان بارا، ص 213 [به نقل از کربلا و حرم‌هاي مطهّر، ص 26])
4- کربلا رويشگاه گياهي است به نام «الکربل» که آن را حماض (ترشک) نيز مي‌گويند و به دليل فراواني اين گياه چنين نامي بر اين سرزمين نهاده شده است.
5- روز دوم محرم سال 61 هجري، هنگامي که امام حسين(ع) به اين سرزمين وارد شد و نام آن را پرسيد، هرکس نامي مطرح کرد و سرانجام به نام کربلا رسيدند و امام با شنيدن اين نام فرمودند: اللهم اني اعوذ بک من الکرب و البلاء. هم‌اکنون بسياري واژه کربلا را مرکب از دو واژه «کرب» به معني رنج و درد و اندوه و «بلا» به معني سختي و آزمون و مصيبت مي‌دانند. ترديدي نيست که آنچه امام به کار گرفته‌اند، غير از ريشه و تبار اين واژه است. در صورت پذيرش اين وجه تسميه، واژه کربلا عربي خواهد بود.
7- کربل به معناي غربل (غربال) است. در برخي لهجه‌ها تبديل «غين» به «کاف» کاملاً رايج است. در تحليل اين وجه گفته‌اند که سرزمين کربلا سرزميني صاف و هموار و فاقد سنگ و ريگ بوده استع آنسان که گويي خاک آن را غربال کرده‌اند. (کربلا و حوم‌هاي مطهر، ص 27) اين وجه تسميه به اعتبار قرار گرفتن کربلا در اطراف فرات است.
8- کربلا همان «قُربُ اِلاله» است که از زبان بابلي به ما رسيده (آشنايي با عتبات مقدسه و زندگاني چهاره معصوم، ص 70) و به معني نزديکي و همسايگي با خداست؛ در اين صورت «کرب» همان «قرب» است.
9- کربلا واژه‌اي آرامي و برگرفته از «کرب ايلو» است که نام معبدي در اين سرزمين بوده است. در زبان آرامي کرب به معني پرستشگاه، حرم يا مصلي، و ايلو به معني خداوند است. پس کربلا به معني حرم خداوند يا پرستشگاه معبود است. (کربلا و حرم‌هاي مطهر، ص 26)
10- برخي واژه کربلا را به ريشه فارسي «کاربالا» يعني کار بالا و ارزنده يا کار بلند و آسماني بازمي‌گردانند. تعبيرها و تبارشناسي‌هاي ديگري نيز در اين زمينه هست که بيش از پيش از انکه علمي و محققانه باشد، ذوقي يا عوامانه است. جز نام آشناي کربلا اين سرزمين نام‌هاي ديگر نيز دارد؛ از آن جمله است: طفيا طفوف يا وادي الطّف (به معني نزديک يا کم‌آب)، نينوا (سرزميني باستان در شرق کربلا)، نواويس (واژه‌اي غيرعربي و مفرد آن ناووس به معني قبر مسيحي است)، عَقر (به معني سر بريدن و سربريده شدن يا گودي و نشيب و فراز زمين است)، غاضريّه (منسوب به غاضره يکي از طايفه‌هاي بني‌اسد يا غاضره، زني از بني‌عامر)، ذوحُسَم (به معني داراي خارها و تيغ‌هاي بلند، خارزار)، قصر مقاتل (قصر منسوب به مقاتل بن حسّان بن ثعلبه)، حائر يا حير (جايي که آب در آن گرد آيد يا چيزي که بر گرد و پيرامون چيز ديگر باشد)، نوائح (به معناي نوحه‌سرايي و گريه و نوحه و مصيبت)، شاطي‌ء الفرات يا شطّ فرات (کرانه فرات يا رود فرات).
در کتاب‌هاي تاريخ شانزده نام براي اين سرزمين برشمرده‌اند؛ کربلا، نينوا، غاضريّه، شاطيءالفرات، طف، قبه‌الاسلام، عموراء، ماريه، مکان قصّي، البقعه المبارکه، صفوراء، شفيه، موضع الابتلاء، محل الوفاء، فيوضات رب العالمين، حائر الحسين.
«مشهد الحسين» نام آشناي کربلا نزد مردم عراق است.
طف سرزميني است که بر عراق و همه روستاها و آبادي‌ها بلندي دارد.
يا فرات آن رودخانه‌اي والاست و اين ويژگي را از آن خود ساخته که آرامگاه حسين(ع) نوه رسول خداست.
آنجا «حائر» ناميده شده و حائر به معناي «دائر» است؛ چه، اين که آب در اين سرزمين گرد آمده است. آن هنگام که هارون و پس از او جعفر متوکل، آن‌سان که خواهيم گفت، خواستند اين زمين را شخم زنند. آنجا چهار صد ذراع است و دورترين آبادي‌ها را نيز دربر گرفته است.
«نينوا» نام آبادي‌اي کهن است که يونس اراضي آن را ديگربار آباد کرد؛ آنگاه که ماهي او را تهي‌دست و بي‌چيز بدين سرزمين افکند و خداوند براي او درختان را سرسبز ساخت. اين در روايتي مشهور آمده و بنا بر اين روايت، اين رخداد در کربلا بوده است؛ گرچه گفته‌اند اين رخداد در کوفه بوده است.
به هر روي، اين نام‌گذاري بر دست‌نخورده بودن و خرّمي اين سرزمين دلالت دارد.
آنجا همچنين «کربلا» است؛ از آن روزي که زمين سست دارد، يا از آن روي که در آن گُلي سرخ روييده است.
يا چونان که گفته مي‌شودع «کوربابل» است و اين واژه در گذر زمان و استعمال محفّف شده است.
و «غاضريات» است؛ از آن روي که غاضره، يکي از طايفه‌هاي بني‌اسد، آنجا را مرکز و مسکن خود قرار داد.
اين قوم را در آنجا نهر يا نهرهايي است که هريک به نام يکي از آنها شناخته و نامور است.
همچنين «مشهد حسين» است؛ آنجا که او شهيد شد يا آنجا که شهيدان گواه و شاهدند. سرانجام «شاطي‌ء الفرات» است که نامي عمومي بوده و سپس اختصاصاً بر اين سرزمين دلالت کرده است؛ هرچند که براي اهل تحقيق [روشن شود که] اين کاربرد نادرست است. (محمد سماوي، مجالي الطّف بارض الطّف، ص 4 [به نقل از کربلا و حرم‌هاي مطهر، ص 40-42])

 

جغرافياي کربلا
در شصت مايلي جنوب غربي بغداد، در حاشيه بيابان و در غرب فرات و در منطقه آب‌رُفتي به نام «ارض السّواد» شهر مقدس و تاريخي کربلا قرار داد. شهر انبار در شمال باختري، شهر باستاني بابل در شرق، صحراي غربي در سمت باختر و شهر بحيره پايتخت بني‌منذر در جنوب غربي آن قرار دارد.
در سال 61 هجري کربلا زميني ناشناخته بوده است. برخي معتقدند سرزمين اصلي کربلا در استان‌هاي قرطه و کماليه در ناحيه شمال باختري کربلاي کنوني بوده است؛ اما فاصله چهارده کيلومتري ميان اين دو چنين نظرگاهي را متزلزل مي‌کند. منطقه‌اي نيز به نام «کَربَله» در جنوب شرقي کربلاي کنوني قرار دارد.
کربلا، در سال 14 هجري به دست خالد بن غرفطه و به فرمان سعد بن ابي وقاص فتح شد. در سال 36 هجري امام علي(ع) در راه صفّين از آنجا گذشت و پس از نمازگزاردن در اين سرزمين، خاک آن را بوييد و به حادثه شهادت اباعبدالله و يارانش در اين ديار اشاره کرد. در عاشوراي سال 61 هجري زمين کنوني کربلا خالي از سکنه بوده است. منطقه نينوا در پنج فرسنگي آن قرار داشته است.
منطقه نواويس (قبرستان مسيحي) همان محلي است که نهر علقمه (برخي علقمه را از واليان حکومت عباسي مي‌دانند که نام او بر اين نهر نهاده شده است.) جريان داشته است. برخي نيز نواويس را منطقه مجاور قبر حُرّ بن يزيد رياحي مي‌دانند.
نهر علقمه از نزديکي قبر حضرت عباس مي‌گذرد، سپس راه خود را به سوي نواحي هنديه تغيير مي‌دهد و در شمال غربي «الکفل» مجدداً به فرات مي‌پيوندد. علقم به معني حنظل است و گويا در اطراف علقمه حنظل فراوان بوده است.
نوشته‌اند که امام هنگام ورود به کربلا نواحي قبر شريف را از ساکنان نينوا و غاضريه به مبلغ شصت هزار درهم خريد و به عنوان صدقه و وقف به خود آنان سپرد؛ بدين شرط که مردمان را به قبر او راه نمايند و زائرانش را نيز سه روز ميهمان کنند.
امام صادق(ع) فرموده است: حرم امام حسين(ع) که آن را خريده، چهار ميل (هر ميل 1609 متر) در چهار ميل است و براي فرزندان و وابستگان او حلال و بر ديگر کساني که با او مخالف‌اند، حرام است و اين سرزمين را برکتي است. (کربلا و حرم‌هاي مطهر، ص 33-34)
در کامل الزيارات به نقل از امام صادق(ع) از چهار سو پنج فرسنگ، حرم حسيني دانسته شده است و در همان جا به نقل از امام باقر(ع) آمده است:
خلق الله تعالي کربلا قبل ان يخلق الکسبه باريعه و عشرين الف عام و قدسها و بارک عليها فما زالت قبل ان يخلق الله الخلق مقدسه مبارکه و لانزال کذلک و يجعلها افضل ارض في الجنه؛ خدايْ‌تعالي کربلا را بيست و چهار هزار سال پيش از آفرينش کعبه آفريد و آن را زميني مقدس و مبارک قرار داد و اين زمين را که پيش از خلقت و پس از آن هميشه، مقدس و مبارک بوده است، برترين زمين در بهشت نهاد. (کامل الزيارات، ابن قولويه، ص 270-272)
 



نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس